به گزارش خبرنگار مهر، وقتی چشم باز کرد و خودش را شناخت، تازه فهمید که پا ندارد و راه رفتن نمی داند.
آن روزها کلمه "معلول" برایش نا َآشنا و مبهم بود اما تازه داشت کم کم می فهمید که معلول به کسی می گویند که چون او کمبودی در جسم دارد.
مسلم عصا به دست گرفت و بلند شد، راه رفت و مبارزه اش را با معلولیت آغاز کرد. اگرچه پا نداشت اما دستانش برای او هم پا بودند و هم دست. دست هنرمندی که روز به روز فعل خواستن را می سرود.
او در این مبارزه سخت از عصای هنر استفاده کرد تا پشت معلولیت و محدودیت را با اعجاز هنر بر خاک نشاند و خود افلاکی شود.
حالا مسلم بزرگ زاده یک هنرمند است و آفرینش می کند و با دستان مععجزه گرش چوبی زمخت را به تابلویی زیبا بدل می نماید.
با هنر معرق تولدی دوباره یافتم
همیشه خنده بر لبانش نقش بسته. کنارم می نشیند و از روزهای معلولیت می گوید: "قبل از معرق کاری انگیزه ای برای زندگی نداشتم. از خودم و وضعیتم بدم می آمد از محدودیتهایی که ناخواسته با آن مواجه بودم. وقتی می دیدم نمی توانم مثل هم سالم باشم، مثل آنها بازی کنم، بسیار ناراحت می شدم."
وی می افزاید: "زندگی ام بی روح بود. حتی به دلیل یکنواختی زندگی ام، یکبار دست به خودکشی زدم. اما آنچه زندگی مرا تغییر داد، آشنایی ام با هنر معرق بود و با آن تولدی دوباره یافتم."
مسلم از روزهای آشنایی اش با این هنر می گوید:" سال 79 بود. یعنی 12 سال پیش که به طور اتفاقی با یک اثر معرق چوب آشنا شدم. آن اثر من را تحت تاثیر قرار داد. از سازنده اش سوال کردم چگونه این را درست کرده و او برایم توضیح داد. ابتدا حسی نسبت به معرق کاری نداشتم اما وقتی توانستم کلمه ای را در چوبی حکاکی کنم، به لذت آن دست یافتم. از آن به بعد بود که به معرق گرایش یافتم.
وی ادامه داد: وقتی شروع به کار کردم ابتدا خانواده سرکوفت می زدند "که این دیگر چیست؟ معرق کاری برای تو زندگی و کار نمی شود. این کار فقط هزینه زاست و نمی توانی با آن خرج زندگی ات را در بیاوری."
خانواده ام می خواست به جای معرق کار، کفاش شوم
مسلم می افزاید: آنها می خواستند که من به جای یادگیری معرق کاری، کفاشی یاد بگیرم اما من تازه خودم را در هنر معرق کاری یافته بودم و هیچ چیز نمی توانست من را از آن جدا کند.
وی اظهار داشت: تحمل کردم و یاد گرفتم. پس از هشت سال نگاه آنها به معرق کاری عوض نشد تا اینکه اولین نمایشگاه آثارم را در حوزه هنری یاسوج برگزار کردم.
وی افزود: آن روز پدرم را هم به نمایشگاه دعوت کردم. آخر قبل از آن چون فکر می کردند کار بیهوده ای است، حاضر نبودند حتی آثارم را بینند. وقتی او به نمایشگاه آمد و آثار من را دید تعجب کرده و به بچه ها گفته بود " واقعا اینها را مسلم درست کرده؟" تازه فهمیده بودند که زحمات من بی نتیجه نبوده و از آن روز نگرش آنها نسبت به هنر معرق تغییر کرد.
دیگر به عنوان یک معلول به من نگاه نمی کنند
مسلم نگاهی به پاها و دستانش می کند. به نقطه ای خیره می شود و می گوید: اگر معلول نبودم، شاید هیچ وقت با معرق آشنا نمی شدم. معلولیتم باعث شد به هنر گرایش پیدا کنم و بهترین راه اثبات توانمندی ام را در هنر یافتم.
وی می افزاید: هم معلولیت باعث شد در هنر معرق پیشرفت کنم و هم معرق باعث شد کمبودهای جسمم را با روحم جبران کنم.
وی ادامه داد: قبل از این تنها بودم و کسی من را نمی شناخت اما الان در کهگیلویه و بویراحمد و تمام استانهای کشور دوستان زیادی از طریق هنر پیدا کردم و به هر شهری بروم، غریب و ناآشنا نیستم.
مسلم می گوید: در سازمانها و ادارات هم دیگر به عنوان یک معلول به من نگاه نمی کنند بلکه به عنوان یک هنرمند مرا می بینند و احترام می کنند و این برای من بسیار لذت بخش است.
مسلم الگویی برای معلولین/ رستم دستان را دوست دارم
"مسلم بزرگ زاده" اینک به الگویی برای سایر معلولین بدل شده است. او کارگاهی راه اندازی کرده و معلولین به آنجا می آیند تا این هنر را نزد او یادبگیرند.
او در این خصوص می گوید: هم اکنون شش هنرجوی معلول را آموزش می دهم. حتی تا کنون دهها شاگرد غیر معلول هم پرورش دادم.
مسلم می افزاید: معلولینی که سرخورده و دچار افسردگی هستند را می پذیرم و ظرف دو ماه آنها را تبدیل به یک آدم شاد و سرزنده و امیدوار می کنم.
این هنرمند معرق کار می خواهد سایر هنرها را نیز تجربه کند. او به تازگی به هنر تئاتر هم روی آورده است در نمایشی بر گرفته از شاهنامه فردوسی نقش "رستم دستان" را باز می کند.
مسلم می گوید: تئاتر هم به من آرامش می دهد و از آن لذت می برم. در این تئاتر همه معلول هستیم. من نقش رستم را بازی می کنم. نقش رستم را خیلی دوست دارم چون پهلوانی بوده که برای حفظ ایران با دشمنان و اهریمنان جنگیده است.
وی ادامه داد: اکنون نمایش ما برای حضور در جشنواره تئاتر آفتاب در اصفهان انتخاب شده و اردیبهشت ماه در آن جشنواره بر روی صحنه می رود. می خواهم آن قدر تمرین کنم تا در آن جشنواره بهترین بازیگر شوم.
مسافرکشی می کنم تا هنر معرق را ادامه دهم
مسلم به رغم مشکلات فراوان، زندگی خوبی دارد. او اکنون در فکر آینده چهار فرزند خردسالش است و دوست دارد آنها هم هنرمند شوند.
او می گوید: دغدغه معاش، آرامشم را ربوده و هنرم را تحت شعاع قرار داده اما با هر جان کندنی است، حاضر نیستم آن را رها کنم. صبح و شب با ماشینم مسافرکشی می کنم تا هزینه های زندگی را تامین کنم و هم بتوانم معرق کاری را ادامه دهم.
مسلم به عنوان یک هنرمند معلول از مسئولین انتظار زیادی ندارد. او تنها از آنان می خواهد که به قانون خرید آثار هنری عمل کنند.
وی می گوید: اگر مسئولین به جای خرید برخی اجناس خارجی و یا چینی برای هدیه دادن، آثار هنری هنرمندان را خریداری کنند و هدیه دهند، به طور قطع هیچ هنرمندی دغدغه معاش پیدا نمی کند.
مسلم بزرگ زاده این بزرگ مرد هنرمند با روی خندان عصا را زیر بغل می گیرد و امیدوار به سوی آینده گام بر می دارد. آینده ای که متعلق به او و همه کسانی است که فعل خواستن را سروده اند.
گزارش: شریف اسلامی
نظر شما